اوایل که من اومده بودم طلوع خورشید ساعت هشت و نیم- نه صبح بود غروب ساعت سه ونیم عصر! کل روز تاریک تاریک، بدون افتاب! الان روزا داره دراز میشه و هوا بهتر! باورم نمیشه منی که تو سرما نمیتونستم بمونم تو منهای سی و چهار درجه شبو صبح کردم و الان دیگه تو سرما نشستن برام داره عادی میشه!
کاش یه چیز دیگه که انگار این وسط تازه درست شده بود هم داره بهم میخوره، سرجاش ثابت بمونه ...
اول. بهمن. صفردو
جفت شش!...برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 23 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 1:43
برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 20 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 1:43
یه عکس کج و کوله برام فرستاده نوشته خودتو پیدا کن!
میگم عه اون آدمکه چه خوشگله بیارش من... میگه مطمئنی دکتر میخایی بشی؟ جلو چشمه ها...!
"جـ" ازم خواسته بمونم اینجا. برای همیشه! یهو اول کاری همچین چیزی خیلی شوک شد برام! نمیدونم فقط دارم سعی میکنم ببینم میتونم خودمو راضی کنم جایی بمونم که بقیه عمر از خواهرم دور باشم یا نه!
-پونزده.بهمن.صفردو
جفت شش!...برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 19 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 1:43